سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری«حوزه»، نوشتاری از حضرت آیت الله شبیری زنجانی درباره ویژگی های اخلاقی آیت الله سید محمد کاظم یزدی طباطبایی (ره) را بازگو می کند.
جامعترين حاشيه بر مكاسب
از نظر تحقيق، بهترين و محققانه ترين حواشى مكاسب، حاشيه مرحوم آخوند است كه از جهت تحقيق در لبّ مطالب خيلى مفيد است. از نظر تدقيق مطالب، حاشيه ميرزا محمد تقى شيرازى بر همه مقدم است؛ چون ريزهكاري هاى مطالب را خيلى خوب بيان كرده است؛ ولى مجموعاً جامعترين حواشى، حاشيه مرحوم سيد محمد كاظم است؛ زيرا در عمده مباحث، حاشيه دارد و از نظر تتبع بلااشكال مقدّم است. از نظر تحقيق، جنبه هاى فقاهى قوى دارد و روايات و اقوال را درست و جالب نقل مىكند و بر كلمات قوم هم تسلط كافى دارد.
نبوغ در فقه
مرحوم آسيد محمد كاظم يزدى چند خصوصيت مثبت بسيار جالب داشتند؛ از جمله آنكه از نوابغ فقه بوده و علمش قابل انكار نبود. آنان كه با وى غرضى نداشتند، عموماً علم وى را در سطح بالا تصديق مىكردند، حتى خود آخوند خراسانى به برجستگى ايشان اذعان داشت.
ثبات قدم
خصوصيت ديگر مرحوم آسيد محمد كاظم يزدى، ثبات قدم و استوارى وى است. ايشان در مبانى و مواضع خويش، اعمّ از علمى و سياسى خيلى محكم بود. آنجا كه مطلبى را به نحو قاطع تشخيص مىداد، محكم ايستادگى مىكرد و هرگز نمى هراسيد و به اصطلاح از ميدان در نمى رفت. مصداق آيه شريفه «لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ» بود و مطلقاً اهل رنگ عوض کردن نبود.
تقواى سيد
آقاى سيد على لواسانى مىگفت: آیت الله سيد احمد خوانسارى خيلى به تقواى مرحوم سيد معتقد بود. آیت الله خوانسارى كه در روزگار خود در زهد و تقوا زبانزد بود و در نجف، زمان سيد را درك كرده بود، خيلى تقواى سيد را قبول داشت.
هبه، ثوابِ هبه
مرحوم والد درباره جنبۀ عبادت و معنويت مرحوم آسيد محمد كاظم در الكلام يجرّ الكلام نوشته است:
يكى از اساتيد مرحوم ما از مرحوم آقا سيد كاظم يزدى طباطبايى معروف، صاحب عروة الوثقى كه از مراجع تقليد بود، نقل كرد كه او فرمود:
چون اموات و ذوي الحقوق ما زيادند و من مجال نمىكنم كه براى هر يك از آنها يك سوره قرآن بخوانم، يك سوره قرآن كه براى يكى از آنها مىخوانم، ثواب هبه آن را به يكى ديگر واگذار مىكنم و ثواب اين هبه را نيز به سومى و ثواب هبه سومى را به چهارمى واگذار مىكنم و (هكذا).
تقدّم در احاطه به فقه
مرحوم آسيد عبدالعزيز طباطبايى نقل مىكرد: آقا ضياء عراقى با آنكه شاگرد آخوند بود، سيد را بر ايشان ترجيح مىداده و در پاسخ به سؤال ديگران كه: «از سيد و آخوند كداميك مقدم اند؟» مىگفته است: آسيد محمد كاظم، مقدّم (يا اعلم) است. به وى گفته بودند: «شما كه خود شاگرد آخوند هستيد، چگونه اين حرف را مى زنيد؟!» گفته بود: آخر آن مقدار كه سيد در راه فقه زحمت كشيده است، اگر آخوند زحمت كشيده بود، حتماً از وى جلوتر مىبود.
تجّار بصره
از جمله حكاياتى كه حاج فقيهى نقل مىكرد، اين بود: عالمى در بصره بود كه نماينده مرحوم آسيد محمد كاظم يزدى (ره) و در آن جا بسيار موجّه بود و وجوه را دريافت و در همان محلّ مصرف مىكرد. وقتى مرحوم آسيد محمد كاظم (ره) به تجّار بصره تلگراف مى زند كه ايشان از وكالت معزول است، تجّار بصره در تلگرافى جواب مىدهند: «نحن عرفناك به و ما عرفناه بك!» ما تو را به واسطۀ او شناختیم و او را به واسطۀ تو نشناختیم.
احتیاط زیاد
مرحوم حاج محمود آقا کفایی – نوه مرحوم آخوند- نقل کرد: وقتی مرحوم آسید محمد کاظم یزدی از دنیا رفت، شش هزار سال نماز و روزه نیابتی در دست ایشان مانده بود؛ چون ایشان به اشخاص وثوق نداشت، لذا در اختیار کسی قرار نمی داد. پدرم و آمیرزا مهدی آن ها را در اختیار اشخاص قرار دادند تا انجام دهند.
مقایسه اعلام
آقای حاج آقا عزالدین زنجانی نقل می کرد: پدرم شاگرد مرحوم آسید محمد کاظم یزدی و مرحوم شریعت اصفهانی بود. ایشان نقل می کرد: یک بار وسط راه آقای شریعت با من برخورد کرد و چون می دانست من به درس مرحوم آسید محمد کاظم می روم، گفت: آقا! کجا؟. گفتم: به درس آسید محمد کاظم می روم.
گفت: سینه گنجایش مطالب آقا را ندارد، احتیاطاً جوالی هم همراه خودتان ببرید! مرحوم شریعت عِلمیّت آقای آسید محمد کاظم را قبول نداشت؛ ولی در مقابل آقای آشیخ عبدالکریم زنجانیِ ساکن نجف که شاگرد آسید محمد کاظم و مرحوم شریعت بود، معتقد بود. مرحوم آسید محمد کاظم بر مرحوم شریعت بسیار تقدّم داشت و می گفت: گاهی من به آقای شریعت اشکال می کردم و ایشان در جواب می ماند.
آقای آشیخ عبدالکریم شاگرد آخوند ملاّ قربانعلی زنجانی هم بود و آخوند را نیز بر مرحوم شریعت ترجیح می داد.
اغراض سیاسی
مرحوم آسید محمد کاظم یزدی مخالف سرسخت طرفداران مشروطه بود و آنها را تحت فشار شدید قرار داده بود. مرحوم آسید ابوالحسن اصفهانی و آیت الله نایینی از طرفداران مشروطه بودند. آقای نایینی در دفاع از مشروطه رساله ای نوشته بود و آقای آسید ابوالحسن در زمرۀ شاگردان و عشّاق مرحوم آخوند – که خود حامی مشروطه بود- قرار داشت و در جریان مشروطه از طرف مرحوم آخوند به عنوان «طراز اول» معرفی شده بود تا به ایران بیاید.
در اثر برخورد شدید مرحوم آسید محمد کاظم با طرفداران مشروطه در اواخر عمر مرحوم سید، زمینۀ مرجعیت امثال آقای آسید ابوالحسن و آقای نایینی به کلّی از بین رفته بود و تنها کسی که زمینۀ تصدی مرجعیت برای او فراهم بود، مرحوم آشیخ احمد کاشف الغطاء (برادر بزرگ آشیخ محمد حسین کاشف الغطاء) بود که هم عرب بود و هم با اخلاق. وی نزد مرحوم سیّد مقرّب بود و سیّد او را ترویج می کرد.
طرفداران مشروطه برای این که زمینۀ مرجعیت حامیان مشروطه (مثل آقای آسید ابوالحسن) فراهم شود، تصمیم گرفتند آسید علی پسر آسید محمد کاظم را که فردی ملاّ ولی ساده بود را عَلَم کنند تا با مطرح شدن مرجعیت وی آشیخ احمد از دایرۀ مرجعیت کنار برود. آسید علی برای کنار زدن آشیخ احمد کاشف الغطاء گزینۀ خوبی بود و چون ساده بود، صلاحیت تصدّی مرجعیّت را نداشت، لذا با این تدبیر زمینۀ مرجعیت حامیان مشروطه فراهم می شد. وقتی آسید محمد کاظم یزدی از دنیا رفت، آنها «ابن السید ابن السیّد» گویان چنین القا کردند که نماز مرحوم سیّد را باید آسید علی فرزند سید بخواند. لذا آسید علی را وادار کردند که نماز آسید محمد کاظم را بخواند و همۀ بزرگان از جمله آقای شریعت اصفهانی را نیز به نماز آسید علی آوردند تا به او اقتدا کنند و اگر کسی بر مرجع نماز می خواند، معنایش این بود که مرجع بعدی اوست.
با این تدبیر، آشیخ احمد از گردونه مرجعیت خارج شد. شنیدم مدّتی بعد از این جریان آشیخ احمد در جلسه ای وارد شد ولی هیچ کس برای او بلند نشد!.
وقتی مرجعیت در آسید علی متعیّن شد، طرفداران مشروطه شخصی را تحریک کردند تا دربارۀ شهادت ثالثه در أذان از آسید علی استفتاء کند. آسید علی که شهادت ثالثه را جایز نمی دانست، از روی سادگی به آن استفتاء پاسخ داد و آنها نیز پاسخ او را در میان عوام منتشر کردند و چنین القا کردند که او به ولایت معتقد نیست. این کار سبب شد وجهۀ آسید علی در میان عموم تخریب شد و از میدان مرجعیت خارج گردید و به این شکل زمینۀ مرجعیت حامیان مشروطه فراهم شد!.
البته آقای آسید ابوالحسن و آقای نایینی افراد بسیار صالحی بودند و کاملاً از این جریانات مبرّا بودند ولی اغراض سیاسی عدّه ای در جریان مشروطه چنین مقدماتی را فراهم کرده بود.
مرجعیت عام
بعد از مرحوم آسید محمد کاظم یزدی، مرجعیت عامّ به آمیرزا محمد تقی شیرازی و آقای آسید اسماعیل صدر رسید و بعد از این دو، آقای شریعت اصفهانی مرجع عام شد. بعد از وی آقای آسید ابوالحسن اصفهانی به مرجعیت عام رسید.
در زمان آیت الله العظمی بروجردی مرجعیت عامّ میان آیت الله بروجردی و آیت الله حاج آقا حسین قمی مشترک بود. مرجعیت عام حاج آقا حسین قمی سه ماه بیشتر طول نکشید.
نقد یک نقل
آقای ابوالحسن (منذر) اخیراً کتابی دربارۀ مرحوم آسید محمد کاظم یزدی (در حدود 730 صفحه با فهرستش) نوشته است. در آن کتاب از آقای آسید مهدی اخوان مرعشی نقل کرده است: مرحوم آسید محمد کاظم یزدی احتیاطاتش را به پدر ما (مرحوم آسید محمد رضا) ارجاع می کرد.
به نظر من این نقل نادرست است، چون آسید محمد رضا تقریباً ده سال از آقای نائینی و حدود پانزده سال از آقای آسید ابوالحسن و چند سال از آقای حاج شیخ عبدالکریم کوچکتر بود و با وجود آسید اسماعیل صدر – که استاد آسید محمد رضا بود- و آمیرزا محمد تقی شیرازی که خیلی ها از جمله آسید محمد فشارکی او را اعلم می دانستند، ممکن نبود، مرحوم آسید محمد کاظم یزدی به وی ارجاع احتیاط کند. به فرض اگر اصل مسأله درست باشد، احتمال دارد دربارۀ مسأله ای خاص که سایر أعلام درجه اوّل فتوا نداده بودند، آسید محمد کاظم یزدی به وی ارجاع داده بود، چون مجتهدی عادل بود.
غرض این که خیلی بعید است که ارجاع کرده باشد. آسید محمد کاظم با وجود أعلام درجه اوّل به عنوان فالأعلم به آسید محمد رضا ارجاع کرده باشد.
منبع: کتاب شیعه، جلد 4، آیت الله العظمی شبیری زنجانی
نظر شما